«خروج، اعتراض و وفاداری»
(سعید کشاورزی، جامعه شناس)
✅ هیرشمن، اقتصاددان مشهور، سالها پیش کتابی را با عنوان بالا نوشته است که به عقیدۀ من، کلید فهم بسیاری از پویاییهای اجتماعی امروز است. اگرچه او به صورت مشخص تحلیل خود را در خصوص سازمانهای اقتصادی مطرح میکند، اما بسط این مفاهیم به گسترهٔ جامعه، به مثابه یک سازمان اجتماعی، میتواند به فهم وضعیت جوامع بهویژه در زمان بحرانها کمک کند.
✅ هیرشمن معتقد است که افراد در هنگام کاهش کیفیت کالای یک تولیدکننده (یا قرین آن در جامعه: کاهش کیفیت زندگی در یک سرزمین)، دو راه پیش روی خود میبینند، یکی خروج از صف مشتریان آن سازمان (مهاجرت از آن جامعه) و دوم: اعتراض. راه اول (خروج) همان چیزی است که اقتصاددانان بازار آزاد بر آن تاکید دارند؛ به این معنا که افراد در پی کاهش کیفیت کالا، دیگر از آن برند خرید نمیکنند. در جوامع این مفهوم در قالب پدیده مهاجرت معنا میشود؛ یعنی افراد در پی بحرانها و یا شرایط دشوار، از آن سرزمین مهاجرت میکنند. این راه اگر چه ممکن است وضعیت آن کنشگر را بهبود بخشد، اما معمولا آن جامعه را تضعیف میکند، ضمن آنکه سازمان اجتماعی نیز از ضعف خود آگاه نمیشود. در بازار، راه حل خروج به ورشکستگی تولیدکننده و در جامعه به ورشکستگی فکری و مالی سرزمین منجر میشود؛ اگر چه ممکن است مهاجران با تحمل دشواریهایی از وضعیت به نسبت مطلوبتری بهرهمند شوند.
✅ گروه دوم، معترضانند، این مفهوم در معنای اقتصادی خود به معنی آگاه کردن تولیدکننده از وضعیت بیکیفیت کالای تولیدیاش است، به عنوان مثال شما ممکن است پس از آن که افت کیفیتی را در کالایی که مشتری آن بودهاید، مشاهده کردید، از طریق تماس تلفنی، عیوب تولیدکننده را به او متذکر شوید. درواقع معترضان به مثابه ارزیابانِ کیفیتِ خروجیِ سیستم عمل میکنند. در معنای اجتماعی این امر به آن معناست که افراد به بیان نقصهای آن نظام حکمرانی میپردازند. این افراد با دلسوزی وقت و توان خود را برای بهبود وضعیت آن اجتماع اختصاص میدهند. پاسخ آن سیستم اقتصادی یا اجتماعی مشخصکننده وضعیت آینده است، به این معنا که آن سازمان اجتماعی یا با بی تفاوتی نسبت به این گروه و یا بدتر شدن وضعیت، این افراد را به راه حل اول یعنی خروج (و یا شکل دیگر آن یعنی عزلت) سوق میدهد یا با درک مسائل و دغدغههای آنها، عیوب سازمان خود را رفع میکند. در واقع، همواره نوعی موازنه میان هزینهها و منافع روحی و مادّیِ ماندن و رفتن برقرار است.
✅ گروه سوم وفادارانند که به هر علتی میمانند؛ یا تصور نمیکنند کیفیت کاهش یافته و یا پیوندهای آنها با آن سازمان اقتصادی یا اجتماعی آن مقداری است که میمانند و تحمل میکنند، اگرچه دیگر انتظار بهبود خاصی هم ندارند.
✅ سعادتمندی هر جامعهای در گرو شناخت و پرداختن به این سه گروه است. خروج و اعتراض دو راهی است که افراد ناراضی در مقابل خود میبینند. سازمان اجتماعی با فهم دلایل معترضان میتواند همزمان با افزایش تاباوری خود، از خروج این کنشگران دلسوز جلوگیری کند. خروج (چه مهاجرت و چه عزلت) هم برای کنشگران و هم برای جامعه هزینههای سنگینی به همراه دارد. جامعه سعادتمند با شناخت وفاداران و نگرانیهای آنها، از پتانسیلهای آنها برای بهبود وضعیت بهره میگیرد و نمیگذارد آنها نیز راه خروج را برگزینند.
(اگر میپسندید، با دیگران به اشتراک بگذارید).
@politicalsocio